نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری
ردّ نظر وهابیت از سوی اهلسنت در حرمت زیارت قبور

زیارت قبر رسول گرامی اسلام ص و قبور اولیای الهی در بقیع یکی از اعمال مورد اهتمام مسلمانان بوده است و مسلمانی یافت نمیشود که به حج بیت الله الحرام برود و از زیارت قبر آنان غافل بماند و در این موضوع تفاوتی میان شیعه و اهلسنت وجود ندارد و این در حالی است که وهابیان این مسئله را شرک میدانند و بهشدت با آن مقابله میکنند. فرقه وهابیت در حالی با پرچم دفاع از توحید و بهکارگیری سنت رسول خدا6 به مقابله با زیارت قبور و مخالفت با سفر به قصد زیارت قبر رسول گرامی اسلام6 پرداخت که سنت رسول گرامی اسلام6و عمل صحابه و سیره مسلمانان و فتاوای علمای مذاهب اربعه اهلسنت در طول قرون متمادی شاهد خوبی بر حقانیت این اعتقادات است. این مقاله بر آن است تا با استفاده از روایات نبوی و مستندات تاریخی از منابع اهلسنت و نظر علمای اهلسنت، ریشه های عمیق این اعتقاد را نشان دهد و وهن و سستی اعتقاد وهابیت را به اثبات رساند.
نویسنده : حبیب عباسی
مقدمه
حدود دویست سال پیش با تأسیس فرقه وهابیت بهدست محمد بنعبدالوهاب در عربستان، برخی از عقاید و آداب مهم مسلمانان مورد انکار این فرقه قرار گرفت و وهابیت به بهانه مقابله با شرک و احیای کلمه توحید، به مقابله و مبارزه با این بخش از اعتقادات مسلمانان پرداخت؛ اعتقاداتی نظیر احترام و توسل به اولیای الهی، درخواست شفاعت از اولیای الهی و زیارت قبور رسول گرامی اسلام و ائمه: و اولیای الهی.
اندیشمندان شیعه و سنی کتب زیادی در رد نظر وهابیت نگاشتهاند که آثاری چون کشف الارتیاب اثر علامه سید محسن امین، الزیارة و التوسل اثر صائب عبدالحمید و الزیارة فی الکتاب و السنة تألیف آیت الله سبحانی از علمای شیعه و کتاب¬هایی چون شفاء السقام فی زیارة خیرالأنام تألیف سبکی شافعی، دفع الشبه عن الرسول نوشته حصنی دمشقی و رفع المنارة فی تخریج أحادیث التوسل و الزیارة اثر محمود سعید ممدوح از علمای اهلسنت از این جمله است.
در این مقاله بر آنیم تا در ابتدا با بررسی سنت نبوی و سپس عمل صحابه و سیره علمای مسلمان و عموم مسلمانان به بیراهه رفتن وهابیت و عدم پایبندی ایشان به سنت نبوی را بر همگان آشکار سازیم. وجه تمایز این مقاله از آثار دیگر در این موضوع، بیان اختلافات عمیق دیدگاه وهابیت با دیدگاه علمای بزرگ اهلسنت از مذاهب گوناگون می¬باشد.
مفهوم زیارت
«زیارت» در لغت دیدار کردن با قصد را گویند و در ریشة این واژه، مفهوم میل و گرایش نهفته است. گویی زائر از دیگران روی گردانیده و زیارتشونده را قصد کرده است.[1]
زیارت قبور از نظر وهابیت
ابنتیمیه از اولین کسانی است که بحث حرمت سفر برای زیارت قبر پیامبر6 و دعا کردن و درخواست حاجت در کنار قبر آن حضرت را مطرح کرد. وی می¬نویسد:
هر کس سفرش را به قصد زیارت قبر رسول اکرم6 انجام دهد، مثل کسانى که به قصد زیارت قبور پیشوایانشان در مدینه و مساجدى که اطراف آن است سفر مىکنند، با اجماع مسلمانان مخالفت کرده و از شریعت پیامبر اکرم6 خارج شده است.[2]
و نیز مى¬نویسد: زیارت قبر پیامبر یا غیر او، غیر خدا را خواندن، و شریک کردن غیر خدا در کارهاى خدایى، حرام و شرک است.[3]
و نیز مىگوید:
و اما مسح کردن قبر و بوسیدن آن، هر قبرى که باشد، و گذاشتن صورت بر قبر، اگرچه از قبور انبیا باشد، به اتفاق همه مسلمانان نهی شده است و این کار را احدی از سلف و بزرگان آن انجام نداده¬اند، بلکه این کار شرک است.[4]
وی کار را به جایی رسانده است که مسافرت به قصد زیارت قبر پیامبر را سفر معصیت دانسته که نماز در چنین سفری شکسته نمیشود.[5]
همچنین هیئت عالی افتای سعودی؛ بالاترین مقام دینی وهابیت در عصر حاضر، با تأسّی به محمد بنعبدالوهاب در فتوایی که به امضای اعضای این لجنه و بنباز مفتی اعظم سابق عربستان رسیده است، درباره زیارت قبور اعلام میکند:
اما سفر به مدینه برای زیارت قبر پیامبر جایز نیست، بهدلیل نهی کردن پیامبر از آن که فرمود: جز به قصد سه مسجد زاد و توشه برندارید: مسجد من و مسجد الحرام و مسجد الاقصی. پس باید برای کاری مثل تجارت یا طلب علم و امثال آن مسافرت کند به مدینه، یا به قصد نماز خواندن در مسجد نبوی به قصد ثواب بیشتر سفر کند و اول نماز بخواند و سپس پیامبر را به نحو زیارت شرعی زیارت کند، آنگاه درود بفرستد و بر پیامبر سلام کند و نیز بر ابوبکر و عمر سلام کند و برای این دو طلب مغفرت و دعا کند، بدون آنکه بر قبر یا اطراف آن دست بکشد و آن را ببوسد و بدون آنکه دعا کند و به او استغاثه جوید؛ زیرا دعا و استغاثه به پیامبر بعد از وفات مثل دعا و استغاثه به سایر مردگان است و شرک اکبر است.[6]
چنانکه مشاهده می¬شود، ابتدا اجازة مسافرت به قصد زیارت هم داده نمی¬شود و زیارت قبر پیامبر حتی از تجارت و کسب علم نیز کمارزش¬تر جلوه داده می¬شود و بعد که اجازه به زیارت داده می¬شود، چندین شرط برای آن گذاشته می¬شود که به خوبی مشهود است آنها کراهت دارند مؤمنان قبر پیامبر را زیارت کنند.
موضع علمای اهلسنت در مقابل فتوای ابنتیمیه
از آنجا که مسئله زیارت قبر رسول گرامی اسلام بر اساس آیات و روایات و سیره صحابه امری عبادی و موجب حفظ حرمت آن حضرت بوده است، علمای مذاهب اسلامی به شدت با نظر ابنتیمیه درباره زیارت و سفر برای زیارت آن حضرت مخالفت کرده و به مقابله با وی پرداختهاند که در ذیل گوشه¬ای از آرای علمای اهلسنت را درباره ابنتیمیه نقل می¬کنیم:
1. دیدگاه علمای مذاهب اربعه
بنا بر نقل حصنی دمشقی علمای مذاهب اربعه اهلسنت در مقابل این فتوای ناصواب ابنتیمیه موضعگیری کردهاند. دستخط آنان در پشت فتوای ابن¬تیمیّه موجود است که در قاهره نگهداری میشود و متن فتوا را از این دستخط نقل میکنیم:
سپاس مخصوص خداست. این مطالبی که پشت این فتوا نوشته شده، در پاسخ به سؤالی درباره فتوای ابن¬تیمیّه درباره بدعت شمردن زیارت انبیا و انسانهای صالح و جایز نبودن سفر برای زیارت انبیا و از این قبیل دیدگاههاست.
این نظریات او باطل و مردود است. بسیاری از علما نقل کرده¬اند که زیارت پیامبر6 عملی نیکو و مستحب است که علما بر آن اجماع دارند. شایسته است ابن¬تیمیّه را از دادن این فتواهایی که نزد علما باطل است، بر حذر داشت و او را از فتاوای عجیب و غریب منع کرد و اگر از این عملش امتناع نکرد، باید زندانی شود و انحرافات او را برای مردم آشکار کرد تا مردم مواظب باشند از او تبعیت نکنند.
این فتوای محمد بنابراهیم بنسعد الله بنجماعـه شافعی است. محمد بنجریری انصاری حنفی نیز در ردّ ابنتیمیه، همین فتوا را داده است، اما نگفته است در صورت امتناع نکردن ابن¬تیمیّه، باید او را زندانی کرد، بلکه گفته است: بهطور یقین در همین زمان باید فوراً زندانی شود. محمد بنابیبکر مالکی نیز همین فتوا را داده و علاوه بر این گفته که باید با او بهشدّت برخورد کرد تا به این طریق این مفسده و مفاسد دیگر از بین برود. احمد بنعمر مقدسی حنبلی نیز همین¬گونه فتوا داده است.[7]
2. دیدگاه ابنحجر عسقلانی
وی که از علمای طراز اول اهلسنت و مؤلف مهمترین شرح صحیح بخاری است، در کتاب خود در شرح صحیح بخاری به نام فتح الباری فی شرح الصحیح البخاری می¬نویسد:
حاصل این که علما حکم تحریم بار سفر بستن به جهت زیارت قبر سید ما رسول خدا را به ابنتیمیه نسبت دادهاند و گفتهاند او این عمل را انکار کرده است. در شرح این مطلب از هر دو طرف طول و تفصیل وجود دارد و این از بدترین مسائلی است که از ابنتیمیه نقل شده است. یکی از ادله برای دفع مدعای دیگران که همان اجماع بر مشروعیت زیارت قبر پیامبر است، آن است که نقل شده مالک کراهت داشته بگوید من به زیارت قبر پیامبر رفتم، ولی محققان از اصحاب مالک به این مطلب جواب داده¬ و گفتهاند که او برای رعایت ادب از تلفظ این کلمه کراهت داشته، نه آنکه از اصل زیارت کراهت داشته باشد؛ زیرا زیارت قبر پیامبر از برترین اعمال و بهترین وسیله تقرب است که ما را به ذیالجلال رهنمون می¬سازد و مشروعیت آن بدون نزاع، محل اجماع است و خداوند هدایتکننده به صواب می¬باشد.[8]
3. نظر حافظ ذهبی
شمسالدین ذهبی که از علمای طراز اول اهلسنت و از بزرگان حدیث و رجال می¬باشد، در رد ابنتیمیه در زیارت قبور می¬نویسد:
پس هر کس در کنار حجره مقدس پیامبر با حالت خواری و تسلیم و در حال درود فرستادن بر پیامبر6 بایستد، خوشا به حال او. او بهترین زیارت را انجام داده و زیباترین اظهار محبت را داشته است و او بهطور حتم عبادتی زاید بر کسی که در سرزمینش یا نمازش بر او درود فرستاده، انجام داده است؛ زیرا زائر هم اجر زیارت و هم اجر درود فرستادن بر او را دارد و هر کس که بر او یک درود فرستد، خداوند بر او ده درود خواهد فرستاد، ولی هر کس که او را زیارت کند و ادب زیارت را بهجای نیاورد یا بر روی قبر سجده کند یا کاری انجام دهد که مشروع نیست، چنین شخصی کار خوبی را همراه کار بد انجام داده است که باید او را با مدارا و مهربانی تعلیم داد. بهخدا سوگند! فریاد زدن و شیون کردن مسلمان و نیز بوسیدن دیوارها و گریه بسیار، جز از باب اینکه او محب خدا و رسول است، نیست. پس محبت او معیار و فارق بین اهل بهشت و جهنم است. لذا زیارت قبر پیامبر از بهترین اعمال برای قرب به خداست و بر فرض که استدلال به عموم حدیث «لاتشدوا الرحال إلا إلی ثلاثة مساجد» را قبول کنیم و با این استدلال، به عدم اذن بستن اثاثیه برای سفر به منظور زیارت قبور انبیا و اولیا حکم کنیم، با این حال می¬گوییم بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر، همانند بار سفر بستن برای زیارت مسجد پیامبر است. لذا ابتدا زائر شروع به تحیّت مسجد پیامبر می¬کند و سپس تحیّت صاحب مسجد را بهجای میآورد. خداوند این زیارت را روزی ما و شما کند! آمین.[9]
4. دیدگاه کمالالدین حنفی
کمالالدین حنفی در شرح فتح القدیر در مقابله با دیدگاه ابنتیمیه، رفتن به مدینه را فقط به قصد زیارت قبر رسول گرامی اسلام اولی دانسته و نوشته است:
برای بندة ضعیف بهتر است که نیت خود را برای زیارت قبر پیامبر خالص گرداند، سپس زمانی که توفیق زیارت برای او حاصل شد، مسجد را نیز زیارت کند یا اگر فضل خدا بر او گشوده شد که مرتبه دیگری به زیارت آید، هر دو (زیارت قبر پیامبر و زیارت مسجد پیامبر) را نیت کند؛ بهدلیل آنکه در این امر (خالص کردن نیت زیارت قبر پیامبر)، مقام پیامبر بیشتر تعظیم میشود.[10]
5. نظر حصنی دمشقی
وی در کتاب دفع الشبه عن الرسول با تقبیح فتوای ابنتیمیه، کار وی را جفا در حق رسول خدا6 می¬نویسد:
به این عبارت بنگر که چقدر در آن به پیامبر6 و انبیای الهی ظلم شده است؛ به دلیل آنکه زیارت آنان را گناه شمرده و بر گناه بودن آن نیز ادعای اجماع کرده است. این فرد شکاک میخواهد ادعا کند اصحاب پیامبر و تابعین و همچنین علمای امّت اسلامی تا زمان وی، برمعصیت بودن زیارت انبیا اجماع دارند. معتقدم هیچکسی مانند او به پیامبر و انبیای الهی جسارت نکرده است، با اینکه کتابهای مشهور و غیر مشهور، مردم را در تمامی زمانها و در همه جای عالم، به زیارت پیامبر6 تشویق کردهاند. بنابراین زیارت حضرت رسول6 از بهترین تلاشها در راه خدا و آسانترین راههای نزدیکی به خدا و از جمله سنّت¬های انبیا و مورد اجماع انسان های یکتاپرست است و هیچ فردی چنین جسارتی نمیکند، مگر اینکه در قلب او بیماری نفاق است و از جوجه¬های یهود (دست نشانده¬های یهود) و در شمار دشمنان دین و مشرکینی است که در مذمّت آقای امتهای پیشین و امّت اسلام، پافشاری کرد.[11]
6. دیدگاه صالحی شامی
صالحی شامی از علمای برجسته مذهب شافعی و مؤلف کتاب سبل الهدی و الرّشاد درباره فتوای ابن¬تیمیّه و نظر علما درباره این فتوا مینویسد:
شیخ تقیالدین سبکی شیخ جمالالدین بنزملکانی، شیخ داود ابوسلیمان مالکی، ابنجمله و علمای دیگر، درباره شرعی بودن سفر به قصد زیارت پیامبر، کتابهایی در ردّ ابن¬تیمیّه که معاصر آنها بوده، نگاشته¬اند؛ زیرا ابن¬تیمیّه در این مورد نظر زشتی داده است که آب دریاها آن را پاک نمی¬کند.[12]
بررسی حدیث «لاتشدّوا الرحال»
مهمترین دلیل علمای وهابیت در جایز نبودن سفر به قصد زیارت قبور، روایت صحیح مسلم نیشابوری به نقل از رسول گرامی اسلام است که آن حضرت میفرمایند:
لا تشدّوا الرّحال إلا إلى ثلاثة مساجد مسْجدی هذا والْمسْجد الْحرام والْمسْجد الْأقْصى...؛[13]
جز برای سه مسجد بار سفر بسته نمی¬شود: این مسجد من و مسجد الحرام و مسجد الاقصی... .
البته این روایت در برخی دیگر از منابع حدیثی اهلسنت آمده است.
برداشت ابنتیمیه از این روایت این است که مستثنی منه، قبور را هم در بر میگیرد؛ یعنی پیامبر که فرموده است بار سفر نبندید جز برای این سه مکان، یعنی برای زیارت قبور و در رأس آنها برای زیارت قبر رسول گرامی اسلام نیز نباید بار سفر بسته شود؛ چنانکه در الرد علی الاخنائی پس از نقل این روایت می¬نویسد:
از صحابه و تابعین ایشان مطلبی مبنی بر اختلاف در اینکه این روایت دالّ بر نهی است، نرسیده است. پس کلام رسول خدا صریح در نهی است و همچنین اختلافی نیست که نهی از سفر به قصد بقاع مورد احترام را که مسجد نیستند نیز شامل می¬شود.[14]
اشتباه دیگر وهابیون در تفسیر این حدیث، فهم غیردقیق معنای حدیث است؛ زیرا بعد از «إلّا» نام سه مسجد آمده است و نمیتوان مستثنی منه را جز مسجد در نظر گرفت. در واقع روایت ربطی به زیارت قبور ندارد و هرگز در مقام بیان منع سفر برای زیارت قبور نیست. بسیاری از علمای اهلسنت همین خطای وهابیون را بیان کرده اند؛ چنانکه ابنحجر عسقلانی از علمای بنام اهلسنت در رجال و حدیث و مهمترین شارح صحیح بخاری در اینباره می نویسد:
برخی از محققین گفته اند در کلام رسول خدا که فرموده: «بار سفر بسته نمی شود، جز به سه مسجد»، مستثنیمنه محذوف است و ما مستثنیمنه را یا عام در نظر می گیریم که معنای حدیث این می شود که به هیچ مکانی و برای هیچ کاری جز برای این سه مسجد بار سفر نباید بست، و یا اینکه مستثنیمنه اخص از این است؛ راهی برای انتخاب مورد اول نیست؛ زیرا منجر به بسته شدن باب سفر برای تجارت و صله رحم و طلب علم و غیر آن می گردد. پس مورد دوم (معنای اخص) متعیّن است و اولی این است که ما چیزی را در تقدیر بگیریم که بیشترین مناسبت را داشته باشد و آن این است که بار سفر به هیچ مسجدی جز این سه مسجد برای نماز خواندن در آن بسته نمی شود. بنابراین نظر کسی که بار سفر بستن برای زیارت قبر پیامبر و دیگر صالحین را منع می کند، درست نیست.
و سبکی می¬گوید: مقصود این است که در زمین بقعه¬ای غیر از این سه منطقه نیست که فضیلت ذاتی داشته باشد تا بار سفر به قصد آن انجام شود، بلکه سفر به قصد زیارت و یا جهاد و امثال آن باید از امور پسندیده و مباح باشد. این مسئله برای برخی مشتبه شده است و گمان کرده اند که بار سفر بستن برای زیارت در غیر این سه مورد از موارد ممنوع است و این اشتباه است؛ زیرا استثنا باید از جنس مستثنیمنه باشد. پس معنای حدیث این است که بار سفر به مسجدی از مساجد و مکانی از مکانها برای خود آن مکان بسته نمی¬شود، جز در سه موردی که ذکر شد و بار سفر بستن برای زیارت یا طلب علم به جهت آن مکان نیست، بلکه به جهت شخصی است که در آن مکان هست و خدا داناتر است.[15]
بنابراین به نظر میرسد این برداشت ابنتیمیه از روایت «لاتشدوا الرحال» برداشتی ناصحیح است؛ زیرا مطلبی مانند زیارت قبور را که در مستثنی منه نیامده است، بدون هیچ دلیلی وارد در مستثنیمنه کرده است.
نکته آخر در اینباره اینکه چرا قبل از ابنتیمیه کسی این برداشت را از این روایت نداشته است و چرا صحابه و علمای طراز اول در قرون اولیه این را نفهمیده¬اند؟
دلایل مشروعیت زیارت قبور و سفر به قصد آن
برای اثبات این موضوع چهار دلیل اقامه شده است:
1. قرآن
خداوند متعال مى فرماید:
واللّذان یأْتیانها منکمْ فآذوهما ۖ فإن تابا وأصْلحا فأعْرضوا عنْهما ۗ إنّ اللّـه کان توّابًا رّحیمًا؛[16]
هر گاه آنان زمانى بر خویش ستم کردهاند،]اى رسول خدا [نزد تو بیایند و استغفار کنند و پیامبر براى آنان طلب آمرزش کند. خداوند را توبهپذیر و رحیم خواهند یافت.
آیه کریمه فوق به صراحت بیان میکند هر زمان که مؤمنین مرتکب گناهی شدند، باید نزد رسول گرامی اسلام بروند تا او برای آنها طلب آمرزش کند.
بسیاری از علمای اهلسنت که پیرامون زیارت قبور و در ردّ نظر ابنتیمیه دست به قلم شده¬اند، به این آیه استناد کرده¬اند که استناد برخی از علما را ذکر می¬کنیم:
الف) استدلال سبکی شافعی
وی بعد از نقل این آیه در ضمن ادلّه زیارت قبور می¬نویسد:
آیه دلالت بر تشویق افراد برای آمدن نزد رسول گرامی اسلام6 و استغفار کردن نزد ایشان و استغفار ایشان برای افراد دارد و اگرچه این آیه در زمان حیات وی وارد شده است، اما بیانگر مرتبتی است که به منظور بزرگداشت پیامبر6 چنان جایگاهی با وفات وی قطع نمیشود. پس اگر گفته شود آمدن نزد پیامبر برای زمان حیات است تا برای آنها استغفار کند و بعد از مرگ اینگونه نیست، در پاسخ می¬گویم: آیه دلالت بر مشروط بودن توّاب و رحیم بودن خدا بر سه مسئله دارد: یکی آمدن آنها نزد پیامبر، دیگری استغفار آنها، و استغفار پیامبر.
پس استغفار پیامبر برای همه مؤمنین حاصل است؛ زیرا رسول خدا6 برای مردان و زنان مؤمن طلب مغفرت می¬کند، بهدلیل کلام خدای متعال که فرموده: واسْتغْفرْ لذنبک وللْمؤْمنین والْمؤْمنات ۗواللّـه یعْلم متقلّبکمْ ومثْواکمْ.[17]
بنابراین یکی از این سه مسئله ثابت شد و آن استغفار پیامبر6 برای هر زن و مرد مؤمن است. پس زمانی که نزد او بیایند و استغفار کنند، سه مسئله که موجب توبه خدا و رحمت او است، کامل می¬شود. همه اینها زمانی است که بپذیریم پیامبر6 بعد از مرگ استغفار نمی¬کند، ولی ما این نظر را قبول نداریم، براساس آن ادله¬ای که برای حیات ایشان و استغفار ایشان برای امت بعد از وفات ذکر کردیم.[18]
حال که استغفار کردن پیامبر بعد از وفات او نیز امکانپذیر است و از سویی، نهایت رحمت و مهربانی آن حضرت را به امتش میدانیم و درمی¬یابیم که رسول رحمت، مهر و محبت خود را از کسی که برای طلب بخشش از پروردگار نزد او بیاید، دریغ نمی-کند.
بنابراین با هر فرضی سه مسئله یاد شده در آیه برای هر کس که در زمان حیات و وفات پیامبر با استغفار نزد او بیاید، ثابت شد و آیه اگرچه در حق افراد معینی در حال حیات است، بهدلیل عموم علت، هر کسی را که این وصف را در حیات و بعد از حیات داشته باشد، شامل می¬شود. بههمین سبب علما از این آیه، عموم در هر دو حالت (حیات و وفات پیامبر) را فهمیده¬ و بر کسی که کنار قبر پیامبر میآید، مستحب دانسته¬اند این آیه را تلاوت کند و از خدا طلب مغفرت کند.[19]
ب) سخن حصنی دمشقی
وی نیز پس از نقل آیه در تحلیل آن می¬نویسد:
آیه شامل حیات و وفات پیامبر می¬شود و رسول خدا به واسطه این آیه از خداوند طلب شفاعت می¬کند و این مسئله به مثابه امری اتفاقی بین علماست و احدی در قرنهای مختلف متعرّض آن نشده و آن را انکار نکرده است. من این دو بیت را در این بحث اضافه می¬کنم و امیدوارم سهمی از شفاعت پیامبر6 نصیب من گردد:
و در او (پیامبر) همه اوصاف نیکو جمع شده است و او کسی است که افراد به دست او تربیت شده¬اند.
و او (پیامبر) کسی است که در هر مشکلی امید به او وجود دارد، خصوصاً در قیامت؛ زمانی که پای ما میلغزد.[20]
ج) نظر محمود سعید ممدوح
محمود سعید ممدوح از علمای معاصر مذهب شافعی درباره این آیه می¬نویسد:
وهذه الآیة تشمل حالتی الحیاة و بعد الانتقال، و من أراد تخصیصها بحال الحیاة، فما أصاب؛ لأنّ الفعل فی سیاق الشرط یفید العموم وأعلى صیغ العموم ما وقع فی سیاق الشرط . فالآیة الشریفة طالبة للمجیء إلیه6 فی جمیع الحالات لوقوع (جاؤوک) فیها فی حیز الشرط الذی یدلّ على العموم. وقد فهم المفسرون من الآیة العموم، ولذلک تراهم یذکرون معها حکایة العتبى الذی جاء للقبر الشریف؛[21]
این آیه شریفه دو حالت حیات و بعد از وفات را در برمی¬گیرد و هر کس بخواهد آن را به حال حیات تخصیص بزند، به نتیجه نمیرسد... و مفسّرین از این آیه عموم را فهمیده¬اند. به همین جهت مشاهده میشود که همراه این آیه، جریان عتبی را که کنار قبر پیامبر آمد، ذکر کردهاند.
2. روایات
احادیث بسیارى به طرق مختلف و با مضمون¬هاى گوناگونى درباره جواز و استحباب زیارت رسول گرامی اسلام6 وارد شده است:
الف) از پیامبر6 نقل شده که فرمود: «هر کس قبر مرا زیارت کند، شفاعتش بر من لازم مىگردد».[22]
این حدیث داراى چهل منبع از کتاب¬هاى اهلسنت است.
سبکی شافعی پس از نقل این حدیث از میان احادیث زیارت پیامبر6 و بحث مفصّل علمی درباره اسناد این حدیث می¬نویسد:
این احادیثی که ما درباره زیارت جمع کردیم- که بیش از ده تا پانزده روایت از روایاتی است که در آن لفظ زیارت بهکار برده شده است- غیر از آن روایاتی است که در استدلال به این احادیث از آن استفاده کردیم و کثرت احادیث موجب قوّت احادیث است.[23]
در این روایت نیز نیامده است که اگر شخص بدون شدّ رحال بستن به زیارت بیاید، شفاعت من بر او لازم می¬شود و طبیعی است عمل به این روایت برای کسانی که در خارج مدینه هستند، جز با شدّ رحال به سوی قبر پیامبر امکانپذیر نیست.
ب) پیامبر6 فرمود: «هر کس حجّ گزارد و قبر مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مانند کسى است که در حیاتم مرا زیارت کرده است».[24]
این حدیث داراى 25 منبع از کتاب هاى اهلسنت است و در آن اشاره به زیارت قبر پیامبر6 بعد از وفات پیامبر6 بدون در نظر گرفتن سفر برای این زیارت دارد.
صالحی شامی از علمای مذهب شافعی پس از نقل این حدیث و پاسخ به اشکالات سندی بر حدیث می¬نویسد:
حداقل مرتبه¬ای که می¬توان برای این حدیث بیان کرد، حسن بودن آن است که اعتبار آن را بیان کردیم و شواهدی برای آن آوردیم. بهجز این مطلب، تعداد زیاد احادیث موجب قوّت آن میشود، تا جایی که این حدیث را در زمره احادیث صحیح قرار میدهد.[25]
ج) پیامبر6 فرمود: «هر کس حج خانه خدا را انجام دهد و مرا زیارت نکند، به من جفا کرده است».[26]
بسیارى از حافظان این حدیث را نقل کردهاند. حصنی دمشقی به ادعای ابن¬تیمیّه که برای کنار گذاشتن حدیث می¬گوید این حدیث را احدی از علما نقل نکرده است، اینگونه پاسخ میدهد:
این حرفی که ابن¬تیمیّه زده است، تهمت آشکار به علما و ناشی از عدم اطّلاع او است؛ زیرا این روایت را تعداد زیادی از بزرگان حدیث با الفاظ نزدیک به هم نقل کرده¬اند.[27]
در این روایت نیز یکی از اعمال لازم بعد از حج را، زیارت پیامبر بیان کرده است که بهطور طبیعی باید با شدّ رحال به مدینه این مسئله انجام پذیرد.
این تنها بخشی از روایاتی بود که علمای اهلسنت در جواز زیارت قبر رسول گرامی اسلام و سفر برای زیارت، به آنها استدلال نموده¬اند.
3. عمل اصحاب
یکی دیگر از دلایل در جواز زیارت قبر پیامبر گرامی اسلام و قبور اولیای الهی، عمل اصحاب آن حضرت است که از نظر اهلسنت، عمل آنان حجیّت دارد. که به برخی از آنان اشاره می¬کنیم:
الف) زیارت فاطمه زهرا3
در روایات آمده است که حضرت زهرا3به زیارت قبر حمزه میرفت و بهطور طبیعی با فاصلهای که قبور شهدای احد از مدینه دارد، اطلاق شدّ رحال بر آن جایز است:
عن جعفر بنمحمد عن أبیه عن علی بنالحسین عن أبیه ان فاطمة بنت النبی6کانت تزور قبر عمها حمزة کل جمعة فتصلى وتبکی عنده.[28]
ابوجعفر% مى¬فرماید: فاطمه دختر رسول خدا6 همیشه قبر حضرت حمزه% را ـ که خدا از او خشنود باد ـ هر جمعه زیارت مىکرد. پس نزد آن نماز می¬خواند و گریه می¬کرد.
و چنانکه مورد اتفاق است، حضرت زهرا3 صحابی است و نظر او معتبر است و عقیده وهابیت کاملا مخالف عمل و نظر آن حضرت است.
ب) زیارت عایشه
عایشه که همسر پیامبر بوده به زیارت قبر برادرش به مکه می¬رفت و کسی کار او را خلاف شرع نمیدانست.
ابن ابىملیکه مىگوید: عایشه را دیدم که قبر برادرش عبدالرحمن را ـ که در مکانى به نام حبشى درگذشت و در مکه دفن گردید ـ زیارت مىکرد.[29]
و نیز مىگوید: روزى عایشه براى زیارت به طرف مقابر مى¬رفت. به او گفتم: مگر رسول خدا از زیارت قبور نهى نفرمود؟ گفت: آرى، ولى بعداً دستور به زیارت قبور داد.[30]
نقل شده است که ابنعمر از کنار قبر برادرش واقد می¬گذشت، پس کنار آن ایستاد و برای او دعا کرد و نماز خواند.[31]
ج) زیارت بلال
بلال مؤذن رسول خدا6 در عهد عمر بنخطاب در شهر شام اقامت داشت. شبى در خواب پیامبر را دید که به وى فرمود:
اى بلال، این چه ظلمى است که در حق من روا داشتهاى؟ آیا وقت آن نرسیده است که مرا زیارت کنى؟ از خواب بیدار شد. ناراحتى و ترس سراسر وجودش را فرا گرفته بود. با سرعت وسایل سفر را بست و بر مرکبش سوار شد و به طرف مدینه حرکت نمود. وقتى به شهر مدینه رسید، کنار قبر رسول الله آمد. در حالیکه گریه میکرد، صورت خود را بر قبر حضرت مالید. در این هنگام امام حسن و امام حسین را دید که به طرف قبر جدشان مىآیند. آن دو عزیز را در آغوشش گرفت و غرق بوسه ساخت.[32]
سبکى مىگوید:
تکیه ما براى مشروعیت سفر براى زیارت پیامبر6 رؤیاى بلال نیست، بلکه تکیه ما عمل بلال است. این عمل در دوره خلافت عمر، با آنهمه صحابه که در آن دوره بودند، صورت گرفته است و این جریان بر آنها پوشیده نبود؛ لذا هیچ اعتراضى بر بلال نکردند و رؤیاى او تأکید بر دلیل ماست.[33]
چطور ممکن است بلال از جایی دیگر چون شام بار سفر ببندد و به قصد زیارت قبر پیامبر به مدینه بیاید و آنهمه صحابه که در آنجا حاضر بودند، او را نهی از منکر نکنند!، پس اگر سفر به قصد زیارت قبر پیامبر6 حرام بود، قطعاً بلال با ایراد و اشکال صحابه مواجه میشد، نه اینکه به او بگویند ما مشتاق شنیدن اذان تو هستیم!
4. عقل
عقل مىگوید تعظیم کسىکه خداوند تبارک و تعالى او را بزرگ داشته است، نیکو است و زیارت نیز نوعى تعظیم است. زیارت پیامبر6 که نوعى احترام به آن حضرت است، از شعائر الهى است که خدای سبحان می¬فرماید: ومن یعظّمْ شعائر اللّـه فإنّها من تقْوى الْقلوب ؛[34] «و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد، این کار نشانه تقواى دلهاست». بنابراین این عمل نه تنها جایز است، بلکه مستحب و بزرگداشت شعائر الهی است. همچنین برای عقل پذیرفتنی نیست که سفر برای کسب و کار، صله رحم، تفریح و غیره جایز باشد و برای یک امر دینی اینگونه با حرمت مواجه شود.
زیارت قبور و مشاهد مؤمنان دیگر
مطالب گذشته در مورد زیارت قبر نبى اسلام6 بود،؛ اما درباره مشروعیت زیارت سایر قبور نیز مثل زیارت قبر پیامبر6 نزاعى نیست و خود پیامبر6 به زیارت قبور میرفت و مسلمین را بر این عمل ترغیب مى¬کرد. آن حضرت به زیارت قبر مادرش آمنه بنت وهب مى¬رفت. سیره مسلمانان نیز چنین بود که به زیارت قبور مسلمین مىرفتند و آن را امری عبادی و موجب نشاط معنوی می¬دانستند.
احادیثی در زیارت قبور مؤمنین
درباره زیارت قبور مؤمنین نیز روایاتی از رسول گرامی اسلام6 وارد شده است که به برخی اشاره می¬کنیم:
1. سلیمان بنبریده از پدرش، از پیامبر6 نقل کرده است که ایشان فرمودند: «شما را از زیارت قبور نهى کردم، آگاه باشید که از این به بعد قبور را زیارت کنید...».[35] احتمال دارد نهى موقتی آن حضرت از زیارت قبور بهعلت کفر این اموات باشد که اکثراً بتپرست بودند و پیامبر6 مى¬خواست به مسلمانان بیامورزد که علاقه و پیوندى میان جهان اسلام و جهان شرک نیست. همچنین احتمال دارد کسانىکه به زیارت قبور مى¬رفتند، پا را فراتر از آداب اسلامى گذاشته باشند که با گسترش اسلام و آشنایی مردم با مسائل اسلامى، آداب غلط جاهلی را رها کرده باشند و بعد از مدتى پیامبر6 جواز زیارت را صادر کرده است.
2. در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است:
من شما را از زیارت قبور نهى مى¬کردم، سپس به محمد اجازه داده شد که قبر مادرش را زیارت کند. از این پس قبور را زیارت کنید که آخرت را بهیاد مى¬آورد.[36]
ترمذی نام بابی را که این روایت در آن ذکر شده، گذاشته است: «باب ما جاء فی الرخصة فی زیادة القبور؛ باب روایاتی که درباره اجازه زیارت قبور وارد شده است»، که نظر مثبت وی مبنی بر اجازه قبور را می¬رساند.[37]
3. پیامبر6 فرمود:
...شما را از زیارت قبور نهى مىکردم، ولى سپس براى من آشکار شد که آن (زیارت) رقت قلب ایجاد میکند و چشم را گریان میسازد و به یاد آخرت می¬اندازد؛ پس قبرها را زیارت کنید.[38]
4. از عایشه نقل شده است:
پیامبر- در آخرین بخش از شب، خانه را به قصد زیارت بقیع ترک کرد. وقتى وارد آنجا مىشد، مى¬فرمود: «درود بر شما اى ساکنان خانه افراد با ایمان! آنچه به وقوع آن در آینده وعده داده شده¬اید، سراغ شما آمد و شما میان مرگ و روز رستاخیز بهسر مىبرید. ما نیز ـ اگر خداوند بخواهد ـ به شما خواهیم پیوست. پروردگارا، اهل بقیع غرقد را بیامرز.[39]
5. پیامبر6 به زیارت قبور شهیدان در مکانى به نام «رأس الحول» مىآمد و مىفرمود: «سلام بر شما به موجب آنچه که صبر کردید، خوب جایگاهى دارید». در این هنگام ابوبکر و سپس عمر و بعد عثمان بدان مکان آمدند، وقتى که معاویه به آنها رسید، مردم جمع شده بودند و پیامبر6 در مواجهه با انبوه مردم فرمود: سلام بر شما، به موجب آنچه صبر کردید.[40]
طلحة بنعبدالله مىگوید: با رسول خدا6براى زیارت قبور شهیدان خارج شدیم. وقتى نزد قبور آنان آمدیم، پیامبر فرمود: «این قبرهاى برادران ماست».[41]
این سؤال مطرح است که اگر زیارت قبور منعی ندارد و سیرة مسلمانان است، چرا سفر برای زیارت قبور حرام و نامشروع است؟! و چه تفاوتی بین زیارت قبر بدون شدّ رحال و با شدّ رحال است. آیا میتوان گفت زیارت قبور در وطن صحیح است، ولی شدّ رحال برای زیارت قبور نامشروع است. در این صورت بین مردم مدینه و مردم بلاد دیگر تبعیضی گذاشته شده است که مردم مدینه میتوانند به زیارت قبر رسول گرامی اسلام مشرف شوند، اما مردم دیگر مناطق از آن محروم باشند و اجازه مسافرت به مدینه برای زیارت قبر رسول گرامی اسلام نداشته باشند.
جمعبندی
مواردى که بیان شد، خلاصه¬اى از مطالبى است که در کتاب¬هاى تراجم، تواریخ و حدیث آمده است. بر این اساس اصحاب، تابعین، رهبران مذاهب اسلامی و علمای بزرگ اسلام به زیارت قبور مى¬رفتند و اهمیت خاصی برای زیارت قبور قائل بودند، بهخصوص قبر پیامبر6 را زیارت میکردند و آن را بزرگ مى¬داشتند. همچنین بار سفر بسته، به زیارت قبور ائمه طاهرین و صالحان و اولیا و علما مى¬رفتند؛ درحالىکه احدى منکر اعمال آنان نشده است و آنان را اهل بدعت و کافر نخوانده است.
با این همه شواهد و قرائن و روایات، وهابیت چه دلیلى بر حرمت زیارت و سفر براى زیارت دارند؟ آیا شیعه و بسیاری از اهلسنت که در زیارت بر طبق سنت نبوی و سیره مسلمین عمل مى¬کنند، مجرم بهحساب می¬آیند؟ آیا همه زیارتکنندگان و زیارتشوندگان شیعهاند؟ آیا ابنخزیمه شیعه است؟ آیا رئیس حنابله که قبر حضرت موسى بنجعفر% را زیارت کرد، شیعه است؟ و آیا ابنحبّان که به زیارت قبر امام رضا% رفت، شیعه بود؟ آیا محمد بنادریس شافعى که قبر ابوحنیفه را زیارت مى¬کرد، بدعت-گذار است؟ عایشه که قبر برادرش عبدالرحمن را در مکه زیارت مى¬کرد، به حرمت زیارت قبور آگاه نبود؟
اینها همه دلایلی واضح بر مخالفت صریح وهابیون با اعتقادات اسلامی است؛ عقایدی که از زمان پیامبر گرامی اسلام6 و صحابه آغاز شده و تاکنون جریان داشته است و جای بسی شگفتی است که چگونه این عقاید باطل را عقاید حقه اسلام معرفی می¬کنند!
کتابنامه
1. إعانة الطالبین: بکری دمیاطی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1418ق.
2. الأنساب: سمعانی، تقدیم و تعقلیق: عبدالله عمرالبارودی، بیروت: دارالجنان للطباعة و النشر، 1408ق.
3. البدایة و النهایة: اسماعیل ابن کثیر، تحقیق: علی شیری، بیروت:داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق.
4. تاریخ الإسلام: شمس الدین محمد ذهبی، تحقیق: عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب
5. العربی، چاپ اول، 1407ق.
6. تاریخ بغداد: خطیب بغدادی، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطار، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
7. تاریخ مدینه دمشق: علی بنحسن بن عساکر، تحقیق: علی شیری، بیروت: دارالفکر، 1415ق.
8. تخریج الأحادیث و الآثار: زیعلی، ریاض: دارابن خزیمه، چاپ اول، 1414ق.
9. تذکرة الحفاظ: شمس الدین محمد ذهبی، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، بی تا.
10. التمهید: ابن عبد البر، مغرب: وزارة عموم الأوقاف و الشؤون الاسلامیة، 1387ق.
11. تهذیب التهذیب: ابنحجر عسقلانی، احمد بنعلی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1404ق.
12. الثقات: محمد بن حبان، حیدرآباد دکن هند: مؤسسة الکتب الثقافیة، چاپ اول، 1393ق.
13. الجامع الصغیر: جلالالدین سیوطی، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1401ق.
14. الدر المنثور: جلال الدین سیوطی، بیروت: دارالمعرفة، بی تا.
15. دفع الشبه عن الرسول: تقیالدین حصنی دمشقی، قاهره: داراحیاء الکتاب العربی، چاپ دوم، 1418ق.
16. الرد علی الإخنائی: ابنتیمیه، حلیمالدین، قاهرة: المطبعة السلفیّة، بی¬تا.
17. رفع المنارة: محمود سعید ممدوح، عمان: دارالامام النووی، چاپ اول، 1416ق.
18. زیارة القبور: ابن تیمیه، حلیم الدین، ریاض: الادارة العامّة للطّبع و الترجمة، چاپ اول، 1410ق.
19. سبل الهدى والرشاد: صالحی شامی، تحقیق و تعلیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1414 ق.
20. سنن أبی داود: ابن اشعث سجستانی، بیروت:دارالفکر، چاپ اول، 1410ق.
21. السنن الکبری: أحمد بنشعیب نسائی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
22. سنن ترمذی: ترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، 1403ق.
23. سنن دارقطنی: دارقطنی، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1417ق.
24. سنن کبری: احمد بنحسین بیهقی، بیروت: دارالفکر، بی¬تا.
25. سیرأعلام النبلاء: شمس الدین محمد ذهبی، تحقیق: حسین اسد، بیروت: موسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413ق.
26. السیرة النبویّة: مصطفی عبدالواحد ابنکثیر، بیروت: دارالمعرفه، 1396ق.
27. الشرح الکبیر: عبدالرحمن ابنقدامه، بیروت: دارالکتب العربی، بی¬تا.
28. الشفا بتعریف حقوق المصطفی: قاضی عیاض، بیروت: دارالفکر، 1409ق.
29. شفاء السقام: تقیالدین سبکی، بی¬جا، چاپ چهارم، 1419ق.
30. صحیح مسلم: مسلم بنحجاج نیشابوری، بیروت: دارالفکر، بی تا.
31. الطبقات الکبری: ابنسعد، بیروت: دارصادر، بی تا.
32. عمدة القاری: عینی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا
33. اسد الغابة فی معرفة الصحابة: ابناثیر، بیروت: اسد دارالکتاب العربی، بی¬تا، بی¬جا(افست انتشارات اسماعیلیان تهران)
34. الغدیر: علامه امینی، بیروت: دارالکتب العربی، چاپ چهارم، 1397ق.
35. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء: احمد بنعبدالرزاق دویش، عربستان، ، بی¬جا، بی¬تا.
36 فتح الباری فی شرح صحیح البخاری: احمد بنعلی ابنحجر عسقلانی، بیروت: دارالمعرفة، چاپ دوم، بیتا.
37. فتح المعین: میلیباری، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1418ق.
38. کمال الدین: محمد بنعبدالواحد، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، بی تا.
39. کنز العمال: علی متقی هندی، بیروت: مؤسسة الرسالة، 1409ق.
40. کشف الإرتیاب فی أتباع محمد بنعبدالوهاب: سید محسن امین، قم: مکتبة الحرمین، بی¬تا¬.
41. کیفیة الزیارة الشرعیة للمدینة المنورة: عبدالله بنمحمد بناحمد طیار (استاذ الدراسات العلیا بکلیه الشریعة و اصول الدین بجامعة القصیم)، ریاض: مکتبة الرشد- ناشرون، چاپ اول، 1431ق.
42. مجمع الزوائد: ابنحجر هیثمی، بیروت: دار الکتاب العربی، 1403ق.
43. المستدرک علی الصحیحین: محمد بنعبدالله حاکم نیشابوری، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
44. مسند أبی یعلی: ابویعلی موصلی، بیروت: دارالمأمون للتراث، بی تا.
45. مسند أحمد بنحنبل: احمد بنحنبل، قاهره: مؤسسة قرطبة، بی تا.
46. المصنّف: ابن ابیشیبه کوفی، تعلیق و تحقیق: سعید اللحام، بیروت: دار الفکر، چاپ اول، 1409ق.
47. المصنّف: عبدالرزاق صنعانی، مکتبة اهل¬البیت، بی¬جا، بی¬تا.
48. معجم البلدان: شهاب الدین حموی، بیروت: داراحیاء التراث عربی، 1399ق.
49. معجم کبیر: سلیمان بناحمد طبرانی، داراحیاء التراث عربی، بی تا.
50. المغنی: عبدالله بنقدامه، بیروت: دارالکتب العربی، بی¬تا.
51. أمتاع الأسماع: محمد عبدالحمید النمیسی مقریزی، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1420ق.
52. میزان الإعتدال: شمس الدین محمد ذهبی، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت: دارالمعرفة، چاپ اول، 1383ق.
53. نیل الأوطار: محمد بنعلی شوکانی، بیروت: دارالجیل، 1973م.
54. وفیات الأعیان: ابنخلکان، بیروت: دارالثقافة، بی¬تا.
پاورقی
[1]. معجم مقاییس اللغة، ج3، ص36.
[2]. «فمن جعل سفره إلى مسجد الرسول(صلى اللّه علیه وسلّم) و قبره کالسفر إلى قبور هؤلاء والمساجد التی عندهم فقد خالف إجماع المسلمین وخرج عن شریعة سیّد المرسلین» (الردّ على الأخنائی، ص18).
[3]. همان، ص52.
[4]. زیارت قبور، ص54.
[5]. رفع المنارة فی تخریج أحادیث الزیارة، ص74.
[6]. فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیّة والإفتاء، ج 11، ص 367.
[7]. دفع الشبه عن الرسول، ص 96.
[8]. فتح الباری، ج3، ص53.
[9]. سیر أعلام النبلاء، ج4، ص484.
[10]. شرح فتح القدیر، ج3، ص180.
[11]. دفع الشبه عن الرسول، ص 168.
[12]. سبل الهدى والرشاد، ج12، ص384.
[13]. صحیح مسلم، ج2، ص 975.
[14]. الرد علی الاخنائی، ص14.
[15]. فتح الباری، ج 3، ص 53.
[16]. سوره نساء، آیه 64.
[17]. سوره محمد، آیه 19.
[18] . این ادلّه را در «الباب التاسع فی حیاة الانبیاء» ذکر کرده است. (ر.ک: شفاء السقام، ص321 به بعد).
[19]. همان، ص182.
[20]. دفع الشبه عن الرسول، ص144.
[21]. رفع المنارة، ص57.
[22]. سنن دارقطنى، ج2، ص278؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج 5، ص 194؛ کنزالعمال، ج15، ص651؛ نیل الأوطار، ج5، ص108؛ دفع الشبه عن الرسول، ص 193.
[23]. شفاء السقام، ص78.
[24]. «من حجّ فزار قبری بعد وفاتی کان کمن زارنی فی حیاتی» (معجم کبیر، ج12، ص310؛ سنن دارقطنی، ج2، ص244؛ الجامع الصغیر، ج 2 ص 594).
[25]. سبل الهدى والرشاد، ج12، ص378.
[26]. «من حجّ ولم یزرنی فقد جفانی» (شفاء السقام، ص98؛ الدر المنثور، ج1، ص237؛ نیل الأوطار، ج5، ص179).
[27] . دفع الشبه عن الرسول، ص171.
[28]. المصنف، ج3، ص572؛ المستدرک، ج1، ص377؛ سنن کبری، ج4، ص78.
[29]. المصنف، ج3، ص570.
[30]. سنن کبری، ج4، ص131.
[31]. المصنف، ج3، ص570.
[32]. «ما هذه الجفوة یا بلال؟! أما آن لک أن تزورنی یا بلال؟ فانتبه حزیناً وجلاً خائفاً فرکب راحلته و قصد المدینة فأتى قبر النبى6 فجعل یبکى عنده و یمرغ وجهه علیه. فأقبل الحسن و الحسین فجعل یضمهما و یقبلهما»، (اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج1، ص208؛ تاریخ مدینة دمشق، ج7، ص137؛ سیرأعلام النبلاء، ج1، ص358).
[33]. شفاء السقام، ص142.
[34]. سوره حج، آیه 32.
[35]. «نهیتکم عن زیارة القبور فزوروها...» (ر.ک: صحیح مسلم، ج3، ص65؛ السنن الکبری، ج4، ص89؛ المستدرک، ج1، ص530، ح1385).
[36]. «قد کنت نهیتکم عن زیارة القبور، فقد أذن لمحمد فی زیارة قبر أمه ، فزوروها ، فإنّها تذکر الآخرة، (ر.ک: سنن ترمذی، ج2، ص259؛ المصنف، ج3، ص224؛ نیل الأوطار، ج4، ص164؛ التمهید، ج3، ص225).
[37]. سنن ترمذی، ج2، ص259.
[38]. «...نهیتکم عن زیارة القبور ثمّ بدا لی أنّها ترق القلب وتدمع العین وتذکر الآخرة فزوروها...» (مسند احمد بن حنبل، ج3، ص237؛ سنن کبری، ج4، ص77؛ مسند أبییعلى، ج6، ص373؛ مجمع الزوائد، ج5، ص65).
[39]. «کان رسول الله (صلى الله علیه وسلم) ( کلما کان لیلتها من رسول الله صلى الله علیه وسلم ) یخرج من آخر اللیل إلى البقیع فیقول: السلام علیکم دار قوم مؤمنین وآتاکم ما توعدون غداً مؤجلون و إنّا إن شاء الله بکم لاحقون. اللهم أغفر لأهل بقیع الغرقد» (صحیح مسلم، ج3، ص63؛ السنن الکبری، ج4، ص93؛ سنن کبری، ج4، ص 79؛ مسند أبییعلى، ج8، ص199.)
[40]. المصنف، ج3، ص573، تخریج الأحادیث والآثار، ج2، ص189؛ عمدة القاری، ج8، ص70.
[41]. مسند احمد بن حنبل، ج1، ص161؛ سنن أبی داود، ج1، ص453؛ سنن کبری، ج5، ص249.
کپی لینک کوتاه خبر:
نظر دهید